اشاره: سال‌های ریاست جمهوری‌ بنی‌صدر گرچه سال‌های تهمت و ناسزا و تخریب شهید بهشتی و یارانش از سوی چپ‌ها و دیگر هواداران رئیس‌جمهور بود، اما شهید بهشتی در همان سال‌ها یاران و هواداران خود را به اخلاق و نقد منصفانه‌ی دولت فرا می‌خواند، تاجایی که می‌گوید باید از بنی‌صدر همان‌گونه انتقاد کنیم که از خودمان می‌کنیم و نه بیشتر. بازخوانی این دست سخنان شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی برای امروز فضای سیاسی و رسانه‌ای کشورمان بسیار مفید است. دغدغه‌هایی انقلابی که نباید به فراموشی سپرده شوند.

روحانیون  بیشتر مورد دقت ‏اند. یک کار کوچک، یک لغزش کوچک یک روحانى را جامعه بر او نمی ‏بخشد. گاهى روحانیون گله می‌کنند که چرا مردم با ما این‏گونه رفتار می‌کنند؟ آخر مگر ما چه گناهى کرده‌ایم؟ ما هم آدمیم. جوابى که به برادران روحانى داده‌ام این است که تقصیر خودتان است. در این لباس آمده‌اید و در این لباس آمدن معنایش این است که خودتان را بیشتر ساخته‏ اید. این دلالت لفظى نیست، بلکه دلالت وضعىِ غیرِ لفظى است. یعنى این لباس چنین دلالتى دارد. اگر این خودساختگى را ندارید، از این لباس دربیایید. انتظار مردم به‌جاست. مردم از کسانى که در لباس روحانیت‏ اند انتظار بیشترى دارند.

مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به آقاى بنی صدر یا اشخاص اطراف ایشان بی مهار و بی تقوا بشود و آن‏وقت بگویند آقاى بنی ‏صدر دیگر هیچ کمال و ارزشى ندارد. نه‏ خیر، ایشان داراى کمالات و ارزش‏هایى بودند و هستند. داراى ضد ارزش‏هایى هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجة جمع‏ بندى آن‌هاست. اگر بی انصافى و بی عدالتى حتى در این برخورد‌ها به اخلاق ما رخنه کند، آن‏وقت ما هم به پاکى و طهارت و نورانیت این اسلام ضربه زده ‏ایم. در حوزه ‏هاى تشکیلاتى هم اگر همین‏طور منصفانه بنشینیم و انتقاد کنیم، بسیار خوب است. از آقاى بنی صدر باید همان‏گونه انتقاد بشود که فرض کنید دارید از خودمان انتقاد مى‏کنید نه بیش از آن. در راه‏پیمایى‏‌ها و تظاهرات هم باید همین‏طور باشد. تا آنجا که در توان دارید در شعارهایى که داده مى‏شود، اظهار نظرهایى که می ‏شود، عکس‏هایى که برداشته مى‏شود و امثال این‌ها، کرامت اخلاق متعالى اسلامى باید به چشم بخورد. عقده خالى‏ کردن‏‌ها و کینه ‏توزى‏ هاى بی معنى نباید باشد.

باید ببینند میزان دربارة اشخاص و جریان‌ها چه می گوید؛ نه این‌که یک روز جریانى را سخت و بی ‏رحمانه و به شیوه‏ هاى غربى بکوبیم یا یک روز از جریانى بی جهت ستایش کنیم و ناخودآگاه بشویم وعاظ‌السّلاطینِ جدید. ما در این مجتمع خودمان می خواهیم فروغ خدا و نور خدا را روزبه ‏روز بیشتر ببینیم. این را هم به شما عرض کنم که همة ما در معرض این لغزش‏‌ها هستیم. خود بنده هم هستم.

من هم گاهى دچار خودخواهى می ‏شوم. مهم این است که مراقبت کنیم غرق نشویم، وگرنه مبتلا می ‏شویم. مهم این است که مراقبت کنیم که غرق نشویم و تقوا معنایش همین است: «یعنى یاد خدا در دل انسان آن‏قدر زنده باشد که در سراشیبىِ فساد و خودپرستى و خودخواهى ترمزبریده نباشد و ترمزى داشته باشد؛ چون آنجا سرانجامش هلاکت است. ما اگر به یارى خدا و هدایت او و با تلاش خودمان و با امر به ‏معروف و نهى ‏از منکر و موعظة حسنة صادقانه و صمیمانه و برادرانه و خواهرانه میان خودمان بتوانیم آن نورانیت را در اینجا روزبه ‏روز بیشتر کنیم، کار خوبى کرده‌ایم و آخر و عاقبتش هم ان‌شاءالله خوب خواهد بود. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین». امااگر مااز آقاى بنی ‏صدر انتقاد کنیم و هر یک از ما یک بنی ‏صدر باشیم که هنوز جامعه او را نشناخته چون میدان این‌که واقعیت‏‌هایش بروز کند به دستش نیامده، از او انتقاد کنیم، در حالی که هنوز معلوم نیست خودمان چه باشیم. این چیز خوبى از کار درنمی آید.

از امروز می خواهیم قرار بگذاریم که در حوزه ‏هاى تشکیلاتى و همچنین در مجموعه‏ هایى که در یک بخش از کار حضور دارند، برنامة انتقاد از خویش را شروع کنیم و انتظار دارم در گزارش‏هاى هفتگى که بخش‏هاى هر واحد تهیه می کنند، یعنى از پایان هفتة آینده منعکس باشد. ماهى یک بار کافى است (یعنى هر چهار هفته یک‏ بار). ولى اولینِ آن هفتة آینده باشد. قدرى هم ببینیم عیب خودمان چیست. انتقاد از خویشتن معنایش این است که در جلسه‏اى که دور هم نشسته‏ ایم، هر کسى شجاعت داشته باشد بگوید نقص‏هاى خود من چیست. خودش نقص خود را بگوید. بگوید من خودم را مطالعه کردم و احساس می ‏کنم که این نقیصه‏‌ها را دارم. بعد به حکم «اَلمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن»، برادر‌ها و خواهرهاى دیگر هم برای نقص‏هایى که او نتوانسته بشناسد و در خودش ببیند، آینة او بشوند تا در این آینه این نقص‏‌ها را ببیند. نقص‏‌هایش را به او بگویند، اما نه کینه‏ توزانه و به منظور تحقیر؛ که این انتقاد از خویشتن نیست، این به جنگ یکدیگر رفتن و یکدیگر را سرکوب کردن و خفت ‏دادن و سبک کردن یکدیگر است. این غلط است. انتقاد کنیم به منظور اصلاح، تذکر ناصحانه و دلسوزانه. امروز چهارشنبه بیست‌وهفتم خرداد است. ان‌شاءالله تا چهارشنبه آینده هر یک از حوزه‏‌ها، هر یک از مجموعه‏ هایى که در یک بخش با هم همکار هستند، یک جلسه انتقاد از خویشتن داشته باشند. چند بار این را تمرین کنیم تا دچار آن غرور و خودپسندى نشویم و بتوانیم خویشتنِ خویش را بهتر بشناسیم و در رفع نقایص این خویشتنِ خویش بهتر کار کنیم.

بنده از همین حالا به برادر‌ها و خواهر‌ها عموماً و به برادر‌ها و خواهرهایى که در روزنامه و نشریات یا در بخش تبلیغات و اعزام مبلغ هستند، خصوصاً عرض مى‏کنم که مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به آقاى بنی صدر یا اشخاص اطراف ایشان بی مهار و بی ‏تقوا بشود و آن‏وقت بگویند آقاى بنی ‏صدر دیگر هیچ کمال و ارزشى ندارد. نه‏ خیر، ایشان داراى کمالات و ارزش‏هایى بودند و هستند. داراى ضد ارزش‏هایى هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجه جمع‏بندى آن‌هاست. اگر بی ‏انصافى و بی عدالتى حتى در این برخورد‌ها به اخلاق ما رخنه کند، آن‏وقت ما هم به پاکى و طهارت و نورانیت این اسلام ضربه زده ‏ایم. در حوزه‏هاى تشکیلاتى هم اگر همین‏طور منصفانه بنشینیم و انتقاد کنیم، بسیار خوب است. از آقاى بنی صدر باید همان‏گونه انتقاد بشود که فرض کنید دارید از خودمان انتقاد مى‏کنید نه بیش از آن. در راه‏پیمایى‏‌ها و تظاهرات هم باید همین‏طور باشد. تا آنجا که در توان دارید در شعارهایى که داده مى‏شود، اظهار نظرهایى که مى‏شود، عکس‏هایى که برداشته مى‏شود و امثال این‌ها، کرامت اخلاق متعالى اسلامى باید به چشم بخورد. عقده خالى‏ کردن‏‌ها و کینه ‏توزى‏ها ى بی معنى نباید باشد.

دیروز یکى از برادران شما گفت که ساعت ۱۲ دو شب قبل، نوارى را از تظاهرات آبادان پخش مى‏کردند که البته من نشنیدم، او هم نگفت چه بود چون فرصت کوتاه بود؛ اما نسبت به آقاى بنی ‏صدر بسیار زننده بود. من دیروز صبح تلاش کردم با مسئول رادیو و تلویزیون تماس بگیرم که این‌ها را پخش نکنید. ما که نمى‏ خواهیم سیماى زیباى جمهورى اسلامى را این‌بار از این طریق لکه‏دار و خدشه‏دار کنیم. و چون دوست ندارم که نسبت به نشریات و مانند آن‌ها ‏طورى سخن بگویم که در کار آن‌ها دخالت کرده باشم، از برادرهایی که در روزنامه هستند و اینجا حضور دارند، خواهش می کنم به روزنامه ‏هاى اطلاعات، کیهان و صبح آزادگان هم همین تذکرات را بدهید. متعهدید بروید یا تلفن کنید و بگویید. ما نباید در این جریان بگذاریم چهرة پاک و نورانى اسلام و انقلاب اسلامى در دنیا لکه‏دار بشود. در همین داخل، ما نباید بگذاریم که فطرت پاک نسل جوان و نوجوان ما از مسلمان‌ها و جریان مکتبى مشمئز شود که این چه اخلاقى است این مکتبى‏‌ها دارند.

در حزب جمهورى اسلامى به عنوان یک تشکیلات، رعایت این نکته باید سریع‌تر و همه ‏جانبه‏‌تر باشد. همچنین در داخل تشکیلات و در داخل حزب، باید صداقت، صمیمت، انصاف، برخوردِ حق ‏طلبانه و حق‏ پرستانه را با هر برادر، خواهر و هر جریانى رعایت کنیم. گاهى هم رویدادهایى پیش مى‏آید که حتى بعضى از افراد ساخته‏ شده ما در برابر آن‌ها عمل‏‌ها یا عکس ‏العمل‏هایى شتاب‏زده نشان می ‏دهند که با واجبات و وظایفى که از نظر اخلاقى نسبت به حفظ منزلت و کرامت و ارزش یکدیگر بر عهده داریم، منافات دارد. وقتى چنین جریانى پیش می ‏آید، دیگران را مأیوس نکند که این هم حزب جمهورى اسلامى و این هم فلان فرد از برادرهاى ما!

برادرم! خواهرم! هر یک از کسانى که اینجا هستند، ممکن است یک‌بار، دوبار یا پنج‌بار بلغزد. لغزش آن‌ها شما را بی ‏تاب نکند. نگاه کنید ببینید اگر به خود می آیند، اگر در صدد این هستند که این لغزش تکرار نشود، خوشحال بشوید. بگویید بله اینجا جایى است که در آن افراد می لغزند، اما بیدار هم می شوند و جلو خودشان را هم می گیرند. هر جا این‏طور باشد، جاى خوبى است. اینجا محل ملائکه نیست که در آن هیچ لغزشى نباشد. لغزش هست چون جاى انسان‌هاست. اگر جاى انسان‌هاى متقى و مجمع متقین باشد، معنایش این است که این‌ها هر بار دچار لغزش مى‏شوند، به خود هم می ‏آیند. حالا یا خودشان به خود می آیند یا دیگران به آن‌ها تذکر می دهند و به خود می آیند و بیدار می شوند. آن‏وقت جاى خوبى می شود، معبد می ‏شود، محل تربیت و خودسازى می ‏شود، محل جهاد می شود.

از این‏گونه حوادث پیش می آید، در هیأت اجرایى، در شوراى مرکزى، در تجمع‏هاى دیگر و در شوراهاى هر واحد مطرح می ‏شود، تذکر داده می ‏شود، افراد نقص و عیب کارشان را مى‏فه‌مند و در صدد جبرانش هم برمى‏ آیند. تا کنون در اینجا نسبت به برخى از همکارانتان بدگمانى پیش آمده است. این بدگمانى را البته باید از مجراى صحیح و با شیوه صحیح، تعقیب کرد. نمی شود بی ‏تفاوت بود. متعهدانه باید با آن برخورد کرد. گاهى هم این طرز تعقیب که ناشى از احساس تعهد بوده، انگیزه خوب اما شیوه بدى داشته است. مثل انسان که گاهى می خواهد بچه ‏اش را تربیت کند، اما بلد نیست چه‏ جور تربیت کند. با او بد برخورد مى‏کند. در آن برخوردِ بد یک ضایعه اخلاقى داشته‏ایم؛ یک ضایعه اسلامى. این موارد پیش آمده. تا آنجا که بنده یادم هست، چهار بار پیش آمده و اگر در طول دو سال و چند ماه فقط همین چهار بار باشد، خیلى خوب است.

خدا را شکر می کنیم که احساسِ تعهد، برادرى یا خواهرى را برانگیخته تا در برخورد با یک مسأله، با جوش و خروش برخورد کند. ولى در این جوش و خروش با شیوه بدى عمل کرده است. یک برادر دیگر را، جمعى از برادرهاى دیگر را، یک خواهر دیگر را، جمعى از خواهرهاى دیگر را ناراحت کرده و این همة شما را ناراحت کرده است. برادر‌ها گزارش می دادند که این در جوّ دفتر مرکزى اثر بد گذاشته و آن هم ناشى از حساسیت و تعهد شماست، که خوب است؛ اما به شرط این‌که همه زود بیدار بشوید که در داخل اینجا ممکن است افرادى دغل از آب دربیایند.

در چنین مجموعه‏ اى ممکن است افراد دغل هم رخنه کنند. این دغل‏‌ها را باید زود شناسایى کرد و گفت آقا جاى شما اینجا نیست. اینجا جاى افرادى است که خودشان را ساخته باشند. در حوزه‏‌ها جاى افرادى است که خودشان را می سازند. در واحدهاى آمادگى جاى افرادى است که خودشان را آماده‏‌تر می کنند. در کانون‏‌ها جاى آن‌هایى است که اول آمادگى را شروع کرده‏ اند. اما برای مسئوولیت‏ های دفا‌تر و مراکز مدیریت، باید ساخته ‏شده‏‌ها بیایند. بنابراین، اگر کسانى هنوز به این مرحله از خودساختگى نرسیده‌اند، خودشان منصفانه بروند جایشان را به آن‌هایى که خودساخته ‏ترند بسپرند. چون اینجا باید حالت الگو داشته باشد. تا عیبى می ‏بینند، می گویند نکند آدم دغلى رخنه کرده باشد. چیزى را دنبال مى‏کنند و در این دنبال‏کردنشان هم اشتباه مى‏کنند و برخورد نابه‌جا هم به ‏وجود مى‏آید. آن‏وقت دومرتبه یک موج ناراحتى ایجاد مى‏کند که اى آقا، این هم حزب جمهورى اسلامى!

برخى از برادر‌ها و خواهر‌ها به بنده نامه‏ هایى نوشته‏اند ــ که البته تعداشان کم بوده و در طول این مدت شاید هفت یا هشت نامه بوده و یادم نمی ‏آید بیشتر از این دریافت کرده باشم ــ که ما اینجا آمدیم به امید این‌که آن پایگاه آرمانى مقدس ماست؛ اما سرخورده شدیم. دیدیم نه، اینجا هم ظلم، بی عدالتى و سوءظن هست. البته اظهار لطف کردند نسبت به عده‏اى که در اینجا مؤسس یا دنبال ‏کننده بودند و گفته‏ اند ما نسبت به آن‌ها حُسن ظن و ایمان داریم. اولاً در خود مؤسسین هم ضعف‏ هایى خواهد بود و چنان نیست که آن‌ها سراپا کمال مطلق باشند. مبادا روزى باز نقصى از آن‌ها ببینید و بیشتر سرخورده بشوید.

آن‌ها هم از همه نقایص جدا نیستند. ممکن است قدرى خودساخته‏‌تر باشند و خدا کند این‏طور باشند (بنده نسبت به خودم مى‏گویم نه نسبت به برادرهاى دیگر). ثانیاً مجموعة رفتارهایى را که در اینجا مى‏بینى، مقایسه کن با مجتمع ‏هاى دیگرى که به همین اندازه بزرگ و فعال باشند. اگر دیدى که در مجموع ارزش‏هاى مثبت بیشتر و ضد ارزش‏‌ها کمتر است، خوشحال باش و بدان که در همین پایگاه و در همین محل می توانى خودت را بهتر بسازى و زود دلخور و سرخورده نشو. ولى این سخنْ حق است که چون از اینجا چنین توقعى هست، باید محل اجتماع برادر‌ها و خواهرهاى خودساخته‏‌تر باشد. امیدوارم این جلسه‏ هاى انتقاد از خویشتن به این خودساختگى و سرعت و شتاب آن کمک کند. از خداى متعال براى خودم و شما این توفیق را آرزو مى‏کنم که بتوانیم این شعار اسلامىِ «ز گهواره تا گور خود را بساز» را همواره عملی کنیم و این راه را برویم و لحظه‏اى از حال خویش غافل نباشیم و بدانیم که انسان باید همواره خود را بسازد و مراقب باشد.

یکى از شاگردان از مرحوم میرزاى شیرزاىِ بزرگ رحمةالله‏علیه که تحریم‏کننده تنباکو بود، از ایشان چیزی پرسیده بود و بعد یکى از شاگردان آن شاگرد (ایشان هم مرحوم شد، خدایش رحمت کند) براى بنده نقل کرد. می‌گفت: استاد ما از میرزا نقل مى‏کرد که به میرزا گفتم شما براى تداوم سیر و سلوک الهى و اسلامى‏تان چه برنامه ‏اى دارید و چه‌طور به خودتان می ‏رسید؟ میرزا به مسائل خودسازى و سیر و سلوکِ طلاب خیلى اهمیت می داد و حتى مربیان خود ساخته‏اى را دعوت فرموده بود که براى این منظور به حوزه سامرا بروند. میرزا فرموده بود: «محاسبه و مراقبه». من هر شب، در آن موقعى که خودم با خودم تنها هستم، قبل از این‌که خوابم ببرد، چند دقیقه‏اى فرصت دارم که به حساب روزم برسم و ببینم از صبح تا شب، از بام تا شام چه کرده‌ام. در کجا درست رفتم، در کجا غلط رفتم و به کمک این حساب‏کِشىِ روزانه از خودم، مى‏توانم قدرى به خودم برسم: «حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا». چه‌قدر خوب است قبل از این‌که ما بخواهیم در روز رستاخیز، روزى که دیگر نمى‏شود خود و نامه عملمان را عوض کنیم، به خدا حساب پس بدهیم. از خودمان حساب‏کشى کنیم تا نقص‏‌ها و عیب‏‌هایمان را بدانیم.

از همة برادر‌ها و خواهرهاى متعهد استدعا مى‏کنم با ناروایى‏‌ها خوب برخورد کنند. برخى از برادرهایى که در انتظامات هستند و روى بسیارى از مسائل حساس‏اند ــ و به‌جا هم حساس‏اند ــ گاهى شده که در برخورد با یک ناروایى، بد برخورد کرده ‏اند. به جاى این‌که خواهر یا برادرى را بسازند، او را از خودسازى پشیمان کرده ‏اند. این گناهش به عهده شماست. وقتى مى‏خواهیم از خودمان انتقاد کنیم، وقتى مى‏خواهیم امر به ‏معروف و نهى ‏از منکر کنیم، خوب عمل کنیم.

شما هم از خودتان حساب بکشید. شما هم هر شب بگویید حالا این کارى که ما براى خدا و از روى غیرت دینى کردیم، آیا شیوه ‏اش هم خوب بود یا شیوه ‏اش خوب نبود. اگر دائماً ما در این حالت محاسبه و مراقبه به سر ببریم، آن‏وقت انسان‌هاى پیشرفته‏اى می شویم. قرار است ما در دنیا حاملان این دعوت باشیم. مگر قرار بر این نیست؟ یک مجراى مهم صدور انقلاب همین است. امروز با کمال خوشوقتى یا با کمال تأسف ــ نمی دانم کدامش صحیح است تا بگویم ــ حزب جمهورى اسلامى و روزنامه جمهورى اسلامى در داخل و خارج بیش از همه‏ جا مورد دقت است.

بعد از امام به اینجا نگاه مى‏کنند. این حرفى است که سفراى خارجى مکرر مى‏ آیند و مى‏ گویند و در نشریات موجود است. روزنامه جمهورى اسلامى مثل ارگان رسمى دولت انقلابى و حکومت انقلابى جمهورى اسلامى ایران شناخته شده و این را مکرر گفته‏ اند. یک لغزش و یک اشتباه در آن روزنامه به حساب کل این انقلاب واریز می ‏شود. یک کسرى، یک کمبود، یک لغزش در این حزب به حساب کل انقلاب واریز می شود. عین روحانیت است. روحانیین بیشتر مورد دقت‏ اند. یک کار کوچک، یک لغزش کوچک یک روحانى را جامعه بر او نمی بخشد. گاهى روحانیین گله می کنند که چرا مردم با ما این‏گونه رفتار می کنند؟ آخر مگر ما چه گناهى کرده‌ایم؟ ما هم آدمیم. جوابى که به برادران روحانى داده‌ام این است که تقصیر خودتان است. در این لباس آمده‌اید و در این لباس آمدن معنایش این است که خودتان را بیشتر ساخته‏اید. این دلالت لفظى نیست، بلکه دلالت وضعىِ غیرِ لفظى است. یعنى این لباس چنین دلالتى دارد. اگر این خودساختگى را ندارید، از این لباس دربیایید. انتظار مردم به‌جاست. مردم از کسانى که در لباس روحانی ت‏اند انتظار بیشترى دارند. «حَسَناتُ الْاَبْرارْ سَیِّئاتُ الْمُقَرِّبین»؛ کارى که از دیگران عادى است، از شما غیر عادى است.

یکى از برادران روحانى و مُعمِّم که مسئولیت دارد، مى‏ گفت به حکم اضطرار گاهى مى‏شود ماشینى که ــ اصلاً ماشین خودمان نیست ــ در محل کار هست و ما را می ‏برد، بنز ۴۵۰ است. بعد می بینیم از هر جا در کوچه و خیابان عبور می ‏کنیم، عابران به ما ‌چپ نگاه می ‏کنند. در حالى که فلان آقا هشت تا بنز هم یدک می ‏کشید و این‏قدر درباره‏اش حساسیت نبود. گفتم این کمال رابطه میان ما و مردم است. یعنى مردم توقعشان از روحانیین بیشتر است؛ ولو روحانیین مسئول. برادر‌ها و خواهر‌ها! بدانید در حزب جمهورى اسلامى هم اگر کمترین لغزشى از شما ببینند، بزرگ می شمارند. نگویید این چه مصیبتى است. این مصیبت نیست، رحمت و نعمت است. قاعده‏اش همین است. خودتان را بیشتر بسازید که چشم‏‌ها کنجکاوانه به یک‌یکِ اعمال و رفتار شما مى‏نگرد و توقع دارد.

باز یادم آمد گاهى می‌گویند که در داخل حزب بعضى‏‌ها روى‌‌ همان عادت‏هاى پیش، لیچارگویى می کنند و بعضى‏‌ها می‏گویند این لیچارگویى‏‌ها با اخلاق برادر‌ها و خواهرهاى تشکیلاتى ما جور درنمى‏آید. نگویید این چه وضعى است، ما تا دانشجو بودیم، آزاد می توانستیم لیچار بگوییم، بگوییم و بخندیم، ولى حالا دیگر این آزادى را نداریم. هر انسانى در هر موضعى قرار گرفت که خواست خصلت و خاصیت الگویى پیدا کند، قدرى از آزادیش را از دست می دهد.‌‌ همان انتظارى که شما از امام در کمترین برخوردِ امام دارید،‌‌ همان انتظار را مردم از شما، یعنى امامت‏هاى جمعى دارند. مردم شما را در موضع و درجه‏اى از امامت می ‏بینند.

فرصتى بود که در جمع شما تجدید عهدى بکنیم. خیلى‌وقت بود که توفیق حضور در جمع شما نصیب نشده بود. ان‌شاءالله باز گه‏گاهى بیاییم اینجا بنشینیم، شما از ما انتقاد کنید و به شما گوش کنیم. این تجمع‏‌ها به خودساختگى ما کمک مى‏کند. خداوند ما را موفق‏‌تر بدارد تا بتوانیم از عهدة وظایف سنگینى که بر دوشمان آمده، برآییم و شما هر روز احساس پیشرفت در راه خدا بکنید و این بار سنگین امانت که بر دوش خط امام روزبه ‏روز بیشتر فرو مى‏ آید، ما را در زیر خودش خم نکند و بتوانیم با قدرت و توان و با استقامت و با استمداد از خداوند این بار سنگین را به مقصد برسانیم. چند دقیقه ‏اى هم فرصت هست که به سؤالاتى که یادداشت کرده‏ اید بپردازیم.

حزب جمهوری اسلامی؛ گفتار‌ها، گفتگو‌ها، نوشتار‌ها/ صص ۱۱۲ تا ۱۱۷ نسخه الکترونیکی